جدول جو
جدول جو

معنی تشنه خون - جستجوی لغت در جدول جو

تشنه خون
(تِ نَ / نِ)
خونخوار. (ناظم الاطباء). تشنه بخون
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(چَ / چِ مَ / مِ یِ)
ظاهراً دل و آن شکل صنوبری است. (آنندراج). دل و قلب. (ناظم الاطباء). کنایه از دل است، چشمه ای که دارای خون است و چشمه ای که خون بجای آب از آن جاری است، جوی خون. کنایه است از باران:
وز میغ سیه چشمۀ خون ریزانست
تا باد دگر ز میغ بردارد چنگ.
منوچهری
لغت نامه دهخدا
(نَ گُ تَ / نَ تَ)
عطشان شدن. خواهان نوشیدن شدن:
چون تشنه شوم به رشتۀ جان
آبی ز جگر کشید خواهم.
خاقانی.
، سخت خواهان و آرزومند شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
مستمع چون تشنه و جوینده شد
واعظ ار مرده بود گوینده شد.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(اَ سَ)
که تشنگان را کشد. که تشنگان را در خود فروبرد. تشنه کش. بسیار سوزان:
خاصه در این بادیۀ دیوسار
دوزخ محرورکش تشنه خوار.
نظامی.
و رجوع به تشنه کش شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تشنه شدن
تصویر تشنه شدن
عطش یافتن، مشتاق چیزی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
احساس تشنگی کردن، عطشان شدن، عطش یافتن، مشتاق شدن، آرزومند شدن
فرهنگ واژه مترادف متضاد